سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گرامی ترین عزّت، دانش است، زیرا با آنشناخت معاد و معاش به دست آید و خوارترین خواری، نادانی [امام علی علیه السلام]
داستان پانزدهم (بانک زمان) - گفته ها و نکته ها
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • بانک زمان

    تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح ۸۶۴۰۰ تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون آخر ووقت حساب خود به خود خالی میشود.  در این صورت شما چه خواهید کرد؟  هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان.  هر روز صبح، در بانک زمان شما ۸۶۴۰۰ ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد.  هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.

    ارزش یک سال را دانش‏آموزی که مردود شده، میداند.
    ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به‏دنیا آورده، میداند.
    ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته‏نامه میداند.
    ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد،
    ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده،
    و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.

    هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را مفت از دست ندهید.
    باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.

    دیروز به تاریخ پیوست.
    فردا معما است.
    و امروز هدیه است.



    سپهر ثابت ::: شنبه 86/3/12::: ساعت 7:0 صبح
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 4
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدید :102893


    >> درباره خودم <<
    داستان پانزدهم (بانک زمان) - گفته ها و نکته ها
    سپهر ثابت
    امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    داستان پانزدهم (بانک زمان) - گفته ها و نکته ها

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<