پیرمرد و پسرک واکسی
پیرمرد هر بار که می خواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد، جمله ای را برای خنداندن او بر روی اسکناس می نوشت. این بار هم همین کار را کرد. پسرک با اشتیاق پول را گرفت و جمله ای را که پیرمرد نوشته بود، خواند. روی اسکناس نوشته شده بود: وقتی خیلی پولدار شدی به پشت این اسکناس نگاه کن. پسر با تعجب و کنجکاوی اسکناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه کند. پشت اسکناس نوشته شده بود: کلک، تو که هنوز پولدار نشدی!
پسرک خندید با صدای بلند؛ هرچند صدای خنده خود را نمی شنید.
منبع: http://afshinpars7.blogsky.com/
تصمیم مهم
در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان زشتش خیلی ناراحت میکرد. روزی پدرش جعبهای پر از میخ به پسر داد و به او گفت: هر بار که کسی را با حرفهایت ناراحت کردی، یکی از این میخها را به دیوار طویله بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ را به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند تعداد دفعاتی که دیگران را میآزارد، کم کند. پسرک تلاشش را کرد و تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر و کمتر شد. یک روز پدرش به او پیشنهاد کرد تا هربار که توانست از کسی بابت حرفهایش معذرت خواهی کند، یکی از میخها را از دیوار بیرون بیاورد. روزها گذشت تا اینکه یک روز پسرک پیش پدرش آمد و با شادی گفت: بابا، امروز تمام میخها را از دیوار بیرون آوردم!
پدر دست پسرش را گرفت و با هم به طویله رفتند، پدر نگاهی به دیوار انداخت و گفت آفرین پسرم! کار خوبی انجام دادی. اما به سوراخهای دیوار نگاه کن. دیوار دیگر مثل گذشته صاف و تمیز نیست. وقتی تو عصبانی میشوی و با حرفهایت دیگران را میرنجانی، آن حرفها هم چنین آثاری بر انسانها میگذارند. تو میتوانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری، اما هزاران بار عذرخواهی هم نمیتواند زخم ایجاد شده را خوب کند.
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :103081
![تابستان 1386 - گفته ها و نکته ها](http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/sepehrsabet/Thumb_37598.jpg)
امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.
گفته ها و نکته ها [943]
الله ابهی [208]
دیانت بهائی [369]
جالب [430]
عکس بهائی [557]
ریاضی [183]
شطرنج [314]
[آرشیو(8)]
![تابستان 1386 - گفته ها و نکته ها](http://i10.tinypic.com/4l6m93m.jpg)
![](http://www.parsiblog.com/IMGs/arr_whois.gif)