پیرمرد و پسرک واکسی
پیرمرد هر بار که می خواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد، جمله ای را برای خنداندن او بر روی اسکناس می نوشت. این بار هم همین کار را کرد. پسرک با اشتیاق پول را گرفت و جمله ای را که پیرمرد نوشته بود، خواند. روی اسکناس نوشته شده بود: وقتی خیلی پولدار شدی به پشت این اسکناس نگاه کن. پسر با تعجب و کنجکاوی اسکناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه کند. پشت اسکناس نوشته شده بود: کلک، تو که هنوز پولدار نشدی!
پسرک خندید با صدای بلند؛ هرچند صدای خنده خود را نمی شنید.
منبع: http://afshinpars7.blogsky.com/
سپهر ثابت ::: شنبه 86/4/9::: ساعت 2:43 صبح
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :102858
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :102858
>> درباره خودم <<
سپهر ثابت
امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.
امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.
>> پیوندهای روزانه <<
تن تن و میلو [449]
گفته ها و نکته ها [942]
الله ابهی [207]
دیانت بهائی [368]
جالب [430]
عکس بهائی [557]
ریاضی [183]
شطرنج [314]
[آرشیو(8)]
گفته ها و نکته ها [942]
الله ابهی [207]
دیانت بهائی [368]
جالب [430]
عکس بهائی [557]
ریاضی [183]
شطرنج [314]
[آرشیو(8)]
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<
داستان[32] . موضوع .
>>آرشیو شده ها<<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>لینک دوستان<<
>>لوگوی دوستان<<
>>جستجو در وبلاگ<<
جستجو:
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<