سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری، حجاب تیز فهمی است [امام علی علیه السلام]
داستان بیست و سوم (جای پا) - گفته ها و نکته ها
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • جای پا

    شبی از شبها، مردی خواب عجیبی دید. او دید که در عالم رویا پابه‏پای خداوند روی ماسه‏های ساحل دریا قدم می‏زند و در همان حال، در آسمان بالای سرش، خاطرات دوران زندگیش به صورت فیلمی در حال نمایش است.
    او که محو تماشای زندگیش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شنها دیده می‏شود و آن هم وقتهایی است که او دوران پر درد و رنج زندگیش را طی میکرده است.
    بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می‏رفت رو کرد و گفت: پروردگارا ... تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکل‏ترین لحظات زندگی‏ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم، تنها گذاشتی؟
    خداوند لبخندی زد و گفت: بنده عزیزم، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته‏ام. زمانهایی که در رنج و سختی بودی، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!



    سپهر ثابت ::: سه شنبه 86/5/30::: ساعت 2:51 صبح
    نظرات دیگران: نظر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 10
    بازدید دیروز: 13
    کل بازدید :102210


    >> درباره خودم <<
    داستان بیست و سوم (جای پا) - گفته ها و نکته ها
    سپهر ثابت
    امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    داستان بیست و سوم (جای پا) - گفته ها و نکته ها

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<