جای پا
شبی از شبها، مردی خواب عجیبی دید. او دید که در عالم رویا پابهپای خداوند روی ماسههای ساحل دریا قدم میزند و در همان حال، در آسمان بالای سرش، خاطرات دوران زندگیش به صورت فیلمی در حال نمایش است.
او که محو تماشای زندگیش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شنها دیده میشود و آن هم وقتهایی است که او دوران پر درد و رنج زندگیش را طی میکرده است.
بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه میرفت رو کرد و گفت: پروردگارا ... تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکلترین لحظات زندگیام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم، تنها گذاشتی؟
خداوند لبخندی زد و گفت: بنده عزیزم، من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشتهام. زمانهایی که در رنج و سختی بودی، من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی!
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :103084
![داستان بیست و سوم (جای پا) - گفته ها و نکته ها](http://www.Parsiblog.com/PhotoAlbum/sepehrsabet/Thumb_37598.jpg)
امیدوارم از داستان ها خوشتون بیاد.
گفته ها و نکته ها [943]
الله ابهی [208]
دیانت بهائی [369]
جالب [430]
عکس بهائی [557]
ریاضی [183]
شطرنج [314]
[آرشیو(8)]
![داستان بیست و سوم (جای پا) - گفته ها و نکته ها](http://i10.tinypic.com/4l6m93m.jpg)
![](http://www.parsiblog.com/IMGs/arr_whois.gif)